تاریخ همواره انسان های شجاع و بی بدیلی را به یاد دارد که از جان گذشتند تا خاکی را که در آن زاده شده اند از دست دشمنان صیانت کنند. مردان و زنانی که تاریخ نیز به وجود آن ها مباهات می کند.

خاک زر خیز ایران کم ندارد چنین مردان و زنانی با همه داشته هایشان برخاک افتادند تا پرچم ایران ایستاده بماند و بی شک زندگی آنان کم از داستان ها و افسانه های کهن ندارد.

حکایت شهدای غواص از آن دست حکایت هایی است که اگر بارها و بارها مرور شود باز هم کم است. انسان های از خود گذشته ای که به دل آب زدند تا آب در دل ملتی تکان نخورد.

شهیدی که برای آب نامه می نوشت چون هیچ کس را نداشت برایش نامه بنویسد از این دسته است، شهید یوسف قربانی که پدر را در شش ماهگی از دست داد و مادر را در شش سالگی، تا کلاس چهارم با مادربزرگ ماند و پس از کوچ مادر بزرگ به دیار باقی، با برادر به سختی زندگی را گذراند و تنها برادرش را نیز در جوانی و همان هنگام که در جبهه ها بود در اثر حادثه ای از دست داد و تنها شد .

یوسف هر وقت نامه می نوشت در گوشه ای تنها می نشست و سپس نامه اش را به آب اروند می سپرد و در پاسخ دوستش که از او می پرسید: برای که نامه می نویسی، می گفت: " من که کسی را ندارم، برای آب نامه می نویسم".

شهید قربانی در خانواده مستضعف در زنجان به دنیا آمده بود از دنیای فانی جز سختی و رنج نصیبی نداشت اما آخرت را به زیبایی برای خود خرید و در دی ماه 1365 در عملیات کربلای 5 در شلمچه شربت شیرین شهادت را نوشید تا از این تنهایی رهایی یابد.

شهید یوسف عقیلی زاده از دیگر شهدای غواص است که گفته می شود پس از 29 سال پیکرش به وطن بازگشت، این دلیر مردِ اهل رامشیر خوزستان تنها 19 بهار را پشت سر گذاشته بود که خطی سرخ از خون، بهار فانیش را به بهار باقی بدل کرد.

کربلای 4 و 5 آخرین ایستگاه قطار دنیایی برای برخی از این مسافران بهشتی بود که در ام الرصاص و شلمچه ایستاد و مسافرانش را به مقصد رساند.

175 غواص خط شکنی که در کربلای 4 در دام دشمنان گرفتار شدند و اگر چه به ظاهر پیروز میدان نبرد نبودند اما جاده را برای همرزمان کربلای 5 گشودند تا شاهد پیروزی را در آغوش بگیرند.

شهدا رفتند و ماندنی شدند اما مانده اند یارانی که همچنان در آرزوی رفتن روز و شب ها را سپری می کنند.

 و مانده اند نامردمانی که رنج و اجر رفتگان را به بهایی اندک و ثمن بخس می فروشند.

امروز به یاد غواصان کلماتی را کنارهم می چینم و در ذهن هزار بار مرور می کنم، مدام کلمات تغییر می کنند و در یک رژه سکوت جا به جا می شوند.

می خواهم از خوبی این آدم ها بنویسم، آدم هایی که هیچوقت ندیدمشان اما احساس نزدیکی غریبی با آن ها دارم، وقتی با خانواده هایشان صحبت می کنم، انگار که سال هاست می شناسمشان.

شنیدن روایت ها از مادر شهیدی که به سختی فارسی حرف می زند و با لهجه شیرین ترکی سخن می گوید و لالایی هایش را برای آب می خواند تا به گوش فرزندش برسد و پدری که کمرش خم شده است از دوری جوانی که قرار بود عصای دستش باشد اما ستونی ماندگار شد برای کشورش برایم دنیایی از اشک ها و لبخندها به همراه می آورد.

قصه ها و روایت های بسیار در این بریده تاریخ و در قلب دفاعی که مقدس بودنش را از آدمهایی که برایش جان دادند گرفته، وجود دارد که هیچ وقت بر زبان ها جاری نشده و در جایی به نگارش درنیامده است.

روایت هایی که می تواند به هزاران جلد کتاب و هزاران حلقه فیلم تبدیل شود تا اصالت و فرهنگ ایرانی را برای نسل های آینده معرفی کند و به یادگار بگذارد.

اصالت آدم هایی که با شجاعت دل از خانواده و دنیا کندند و راهی را در پیش گرفتند که از ابتدا می دانستند بازگشتی ندارد اما نترسیدند و قدم هایشان سست نشد.

نان را به هر قیمتی نخورند و جان را به بهای نان ندادند بلکه در طبق اخلاص به گل احساس و عطر خدا مزین کرده و خالصانه تقدیم یار کردند تا خاک زرخیز ایران برای همیشه سرافراز بماند.

قدم هایشان با نور عجین بود شاید هم به جای زمین قدم بر ستاره های گذاشتند و رفتند که امروز قدمگاهشان همچنان درخشان است و در قلب تاریخ می درخشد

روایت شهدای غواص، روایت انسان هایی است که ساده و بی آلایش آمدند و ساده تر رفتند...

 

یادداشت: زیبا حسین زاده

 

انتهای پیام/

کد خبر : 4705
زیبا حسین زاده

نوشتن دیدگاه

Security code تصویر امنیتی جدید

ارسال

پایگاه خبری فیدار کیش

پایگاه خبری "فیدار آریا" یک منبع رسمی و معتبر در زمینه اخبار محلی و ملی است. این پایگاه خبری با تکیه بر خبرنگاران و تحلیل‌گران حرفه‌ای، به منظور اطلاع‌رسانی دقیق و به‌روز در خصوص وقایع مهم و جالب برای خوانندگان خود فعالیت می‌کند. با توجه به مستقر بودن در جزیره کیش، این پایگاه می‌تواند به عنوان یک پل ارتباطی بین مردم محلی و سایر نقاط کشور باشد.